درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها
  • ردیاب ماشین
  • جلوپنجره اریو
  • اریو زوتی z300
  • جلو پنجره ایکس 60

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تهی و آدرس yty.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 7
بازدید ماه : 36
بازدید کل : 1279
تعداد مطالب : 20
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

تهی
عشق




و اين نامه فقط براي توست

و این نامه فقط برای توست
امرو ...........ز
 
ثانیه ها بی دوام و کند میگذرند شاید که میخواهند همراهیم کنند...
 
این آخرین نامه ایس که برای تو مینویسم...
 
در هر حال با صدای بلند بخوان و اشک هایت را بیهوده هدر نده..هرگز احساس گناه نکن..میدانی هر چه که بود گذشت و امروز برای پشیمانی و جبران دیر است..
 
فقط اگر روزی این نامه را خواندی و شکستی...غرورت را کنار بکش به آسمان بنگر...و با تمام وجود صدایم کن..همین
 
شروع میکنم گفتنی ها را:
 
امروز بی تفاوت تر از همیشه روزم را آغاز کرده ام و فقط با دیدن یک تکه کاغذ کاهی ؛این گونه بی قرار شده ام..
 
توی کاغذ هر چه که بود از آتش هم سوزاننده تر بود...
 
نه دیگر به برگشت می اندیشم
 
نه به تو
 
نه به زندگی...
 
به فرار از تنهایی ها فکر میکنم و آینده تلخ را با نک انگشتان لرزانم لمس میکنم..
 
امروز آینده را توی رویا میدیدم..نه صورت محزون و بی قرار تو را
 
نه دستات خیس و سردت را..
 
نه چشم های گریان و پر خونم را...
 
آینده مدام با گذشته ها میجنگد و این برای من از هر چیز خوشایند تر است..شاید امروز معنی این حرف ها را نفهمی ولی
 
بعد ها که به راحتی از من گذر کردی خوب حس میکنی که برای چه اینگونه سخن میگویم..
 
توی این بازی اجباری تو باختی و من بردم.
 
تعجب نکن فقط صبر کن تا نامه را تمام کنم.
 
من از تو به اندازه دریای زندگیم فاصله دارم...روز های اول ستاره ها را با هم میشمردیم..
 
و امروز من اینجا بی تو میشمارم..چه پر نور و چه کم نور..
 
هر چه هست؛ سنت شکنی نکردم..
 
روح تو در من ماندگر است...ولی جسمت را از یاد میبرم..
 
روز های پر خاطره را هر دو لگدمال کردیم و بی تفاوت ازآنها گذشتیم..
 
امشب با یادت رووی بام میروم توی تاریکی با سایه ها سخن میگویم و بی پروا رنگ میبازم..
 
ساده سخن میگفتیم از آینده و زندگی که در پیش بود
بی توجه به اینه میسوختیم و باد خاکسترمان رابا خود میبرد به دیار آدمک های مرده و بی روح
 
باد خاکسترمان را به قبرستان خاطره میبرد و ما همچنان میسوختیم..
 
تازه میفهمم سوزش درونیم از چیست..
 
تازه میفهمم سردردهای بعد دیدار برای چیست
 
تازه میفهمم چرا اشک میریختم
 
تازه میفهمیدم چرا بعد از هر بوسه تمام وجودم از حرارت میسوخت
 
ما باختیم...ولی امروز من برنده نهاییم!
خودت خوب میدانی که ما هر دو گنه کاریم
 
نه عشق بی سروسامانی که میدانستیم ناپایدارتر از اشک روی گونه های عاشق است....
 
یادگاری هایی که دادی روز اول توی صندوقچه قدیمی خاطرات کودکی زیر خروارها سادگی قایم کردم..تا یادم نرود روزی هم ساده بوده ام..
 
توی غربت میمانم..
 
خاطراتمان را توی دریای فراموشی رها کن..
 
یادگاری ها را هم بسوزان و زیر پای مردمان روسپی مدفون کن..

فراموشم کن....

 

عکس عاشقانه | تصویر عاشقانه | عکس های زیبای عشقولانه | تصاویر عشقولانه | عشقولانه | عشقولانه هنری | هنری | عشقی | عشق | عکس عشقی | تصویر عشقی | عکس های عشقی | تصاویر عشقی | عشقولانه | هنری عشقولانه | عکس های هنری زیبا و عشقولانه | عکس های عاشقانه برای بک گراند | عکس عشقولانه برای تصویر زمینه | تصویر عشقولانه برای تصویر پس زمینه | بک گراند عاشقانه | تصویر زمینه عاشقانه | عکس های عاشقانه برای دسکتاپ | عکس های عشقولانه با کیفیت | تصویر عاشقانه با کیفیت | عکس های عاشقانه با کیفیت | تصاویر عاشقانه با کیفیت برای بک گراند
[ شنبه 28 مرداد 1391
 
] [ 11:13 ] [ farnaz ] [ نظر بدهید ]
يادت مياد؟
یادت میاد چی شد که من یک دفه عاشقت شدم؟
بدون اینکه بذاری سوار قایقت شدم

یادت میاد نگات پر از شکایت و فاصله بود
اما به جاش نگاه من صبور و پر حوصله بود

یادت میاد وقتی بهت گفتم چقدر دوست دارم
گفتی ببین من فرصت این قصه هارو ندارم

یادت میاد با این جواب خسته شدم از زندگی
تو رفتی و من موندم و یه دریا غرق تشنگی

یادت میاد به چشم تو فقط یه دیوونه بودم
یا مثل یه مرغ غریب دنبال یه دونه بودم

یادت میاد که عمر من وقف تو و پنجره شد
یه روز چشت افتاد به من، این بهترین خاطره بود

یادت میاد مردم ما رو به همدیگه نشون دادن
جز من تموم عاشقا از چشم مجنون افتادن

یادت میاد دل تورو یکی یه جایی برده بود
اونوت دل من خودشو به چشم تو سپرده بود

وقتی بهت گفتم : یه روز با من مدارا میکنی؟
گفتی یا از اینجا برم یا منو رسوا میکنی

یادت میاد یه روز واست یه دسته گل چیده بودم
عصر همون روز تورو با دیگری دیده بودم

یادت میاد که پرسیدم : برام تبسم میکنی؟
جواب دادی : معلومه نه، چون خودتو گم می کنی

یادت میاد حتی یه بار دلت واسه دلم نسوخت
چشات یه بار نگاهشو به چشم عاشقم ندوخت

یادت میاد تو رویاهام قصری واست ساخته بودم
تقصیر من بود که تورو به خوبی نشناخته بودم

یادت میاد یه شب که بارون می چکید از آسمون
با التماس خواستم ازت یه امشبو پیشم بمون

یادت میاد جواب تو یه خنده ساختگی بود
شاید مقصر نبودی حرفت مال خستگی بود

یادت میاد گفتم یه روز مجنون مثل فرشته بود
گفتی رها کن قصه رو، اینا مال گذشته بود

یادت میاد قرارمون بود زیر یه درخت سیب
نشون به اون نشون که ما دو آشناییم ، دو غریب

یادت میاد اون روزو که سر قرار نیومدی؟
پیغام فرستادی برام، که خوب تو ذق من زدی

یادت میاد گفتی باید به دوریت عادت بکنم؟
باید بازم تو رویاهام به تو محبت بکنم

وقتی تفعل میزدم ، نیت من فال تو بود
هیچیش مال خودم نبود ، دلم همش مال تو بود

یادت میاد که من به خاطرت چه حرفا شنیدم؟
تو گفتی : این کارا چیه؟ من که هنوز نفهمیدم

یادت میاد یه شب تو خواب زیر یه بارون شدید
رفتیم یه جا با هم دیگه که هیچ کسی مارو ندید

یادت میاد تعبیر خواب من فقط جدایی بود
هرچی محبت دیده بودم از تو، بی وفایی بود

یادت میاد تو رفتی و به آرزوهات رسیدی
به سادگی رو رویاهام یه خط قرمز کشیدی

اگرچه یادت نمیاد اما میخوام نگات کنم
برنمی گردی ولی من بازم میخوام صدات کنم

www.irananz.com عکس های بسیار زیبا و عاشقانه

[ شنبه 28 مرداد 1391
 
] [ 11:5 ] [ farnaz ] [ نظر بدهید ]
براي هموني كه خودش ميدونه كيه
[ شنبه 28 مرداد 1391
 
] [ 11:1 ] [ farnaz ] [ 3 نظر ]
چه زيباست به خاطر تو زيستن
[ شنبه 28 مرداد 1391
 
] [ 10:49 ] [ farnaz ] [ یک نظر ]
بوسيدن
می بوسمت نفس نفس ٰسینه به سینه ٰدم به دم




از دل صبح تا قلب شب ٰمی بوسمت قدم قدم




تو سینه تا دل می زنه ٰبا هر تپش می بو سمت




این اول راه منه ٰتا اخرش می بوسمت




می بوسمت تو بارون هاٰدریا به دریاٰپل به پل




می بوسمت هوا به هواٰدره به درهٰ گل به گل




توباد و بارون و تگرگٰ  می گیرم و می بوسمت




اونم اگه تموم بشه ٰمی میرم  و می بوسمت




می بو سمت عزیزم ٰ می بوسمت عزیزم
 
[ شنبه 28 مرداد 1391
 
] [ 10:47 ] [ farnaz ] [ یک نظر ]
خواستنت پناه من بود تو غروب بي كسي هام

  نــگو بار گران بودیم و رفتیم
  نــگو نا مهربان بودیم و رفتیم
                      آخه اینها دلیل محکمی نیست
            بـــگو با دیـــگران بــودیم و رفتي
[ شنبه 21 مرداد 1391
 
] [ 15:37 ] [ farnaz ] [ یک نظر ]
اشك مهتاب

ي تو مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم

در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد
عطر صد خاطره پيچيد
یاد صد خاطره خنديد
يادم آمد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم
پر گشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم

ساعتي بر لب آن جوي نشستيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ي ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب
شب و مهتاب و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

يادم آمد تو به من گفتي از اين عشق حذر كن
ساعتی چند بر اين آب نظر كن
آب آيينه ي عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا که دلت با دگران است
تا فراموش كني چندي از اين شهر سفر كن...
با تو گفتم حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم
روز اول كه دل من به تمناي تو لرزید
چون كبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدي
من نه رميدم نه گسستم
باز گفتم كه تو صيادي و من آهوي دشتم
تا به دام تو در افتم
همه جا گشتم و گشتم
نرميدم نگسستم
يادم آيد كه دگر از تو جوابي نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم....
.
اشكي از شاخه فرو ريخت
مرغ شب ناله ي تلخي زد و بگريخت
اشك در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد
رفت در ظلمت شب آن شب و شبهای دگر هم
نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بي تو اما به چه حالي من از آن كوچه گذشتم...
 
[ شنبه 21 مرداد 1391
 
] [ 15:34 ] [ farnaz ] [ نظر بدهید ]
عشق

عشق یعنی سالهای عمر سخت

      عشق یعنی زهر شیرین بخت تلخ
             عشق یعنی خواستن له له زدن                           
            عشق یعنی سوختن پر پر زدن            
                 عشق یعنی جام لبریز از شراب          
                        عشق یعنی تشنگی یعنی سراب
 عشق یعنی لایق مریم شدن
عشق یعنی با خدا همدم شدن 
      عشق یعنی لحظه های بی قرار
            عشق یعنی صبر یعنی انتظار     
                  عشق یعنی از سپیده تا سحر      
                        عشق یعنی پا نهادن در خطر                    
  عشق یعنی لحظه ی دیدار یار                      
عشق یعنی دست در دست یار            
       عشق یعنی آرزو یعنی امید
             عشق یعنی روشنی یعنی سپید 
                   عشق یعنی غوطه خوردن بین موج 
                        عشق یعنی رد شدن از مرز اوج
[ شنبه 21 مرداد 1391
 
] [ 15:33 ] [ farnaz ] [ یک نظر ]
من باران اشك ميخواهم

من باران اشک می خواهم ...

 
 آنقدر باران می خواهم ، تا بتوانم با آن تمامی دلتنگی هایم را در آن زلال کنم ...
 
 آنقدر که بشوم خود باران ... آنقدر پاک شوم که روزی شوم تو ... !!!
 
 روزی که رفتی و وعده دیدارت شد باران ...
 
 روزی که رفتی و چشمانم به درازای شب خیره به در شد ...
 
 روزی که رفتی و قطره های اشکی که نه تاب ماندن داشتند نه جسارت افتادن ..
 
 و نه از حقارت تن من در اندوه چشمان تو ...
 

 وعده دیدارت شد روزی که باران نگاهم تمام شود ...
 
 تا به کی باید چشمانم به انتظار آمدن بهار دلت در جاده های بیقراری تو ببارد ؟ ...
 
 تا به کی باید ... به دنبال باد تو را به جستجوی ماندن بنشینم ... ؟
 
 تا به کی به انتظار وحی کلامت هزاران سال در غار انزوای دل تنگی هایم بمانم ... ؟
 
 
تا که وعده دیدارت نزدیک و نزدیک تر شود ...؟
 
 تا ترا برای همیشه به دلتنگی های دلم افزون تر کنم ... تا که بدانم آمده ای که بمانی ...
 
 تا که دیگر  بدنبال واژه های دلتنگی نمانم ...  
 
و ترا برای همیشه به دلم ومرا برای همیشه به دلت هدیه کنم ... ؟؟
 
 آری پشت این پنجره های دلتنگی کبوتر چاهی است که از اوج باران میگذرد و در انتهای
  
آسمانی که از شب بود که میدرخشید ..! 
 
 ستاره ای در نور ماهی که در حوض آبی رنگ نگاهت به پروازی بلند می اندیشید ...!
  
آسمان اجازه پرواز را از من گرفت و شاپرکها ی وجود را به دست باد سپرد و این آخرین
  
بهانه بود برای رسیدن به تو ، به تو که آن قدر دوری که اگر پرواز کنم آسمان تمام می شود و من باز
 
هم به تو نمی رسم ...
[ شنبه 21 مرداد 1391
 
] [ 15:31 ] [ farnaz ] [ نظر بدهید ]
درباره وبلاگ
به وبلاگ من خوش آمدید
نویسندگان
آرشیو ماهانه
دیگر امکانات
ورود اعضا:
نام:
وب:
پیام:
2+2
نظرات شما عزیزان:
نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







شنبه 28 مرداد 1391برچسب:, :: 11:23 ::  نويسنده : محمد